دارا جهان ندارد سارا زبان ندارد
بابا ستاره ای در هفت آسمان ندارد
کارون زچشمه خشکید البرزلب فروبست
حتی دل دماوند آتش فشان ندارد
دیو سیاه دربند آسان رهید وبگریخت
رستم در این هیاهو گرز گران ندارد
روز وداع خورشید زاینده رود خشکید
زیرا دل سپاهان نقش جهان ندارد
بر نام پارس دریا نامی دگر نهادند
گویی که آرش ما تیر و کمان ندارد
دریای مازنی ها بر کام دیگران شد
نادر زخاک برخیز میهن جوان ندارد
دارا کجای کاری دزدان سرزمینت
بر بیستون نویسند دارا جهان ندارد
آییم به داد خواهی فریادمان بلند است
اما چه سود که اینجا نوشیروان ندارد
سرخ وسپید وسبزست این بیرق کیانی
اما صد آه و افسوس شیر ژیان ندارد
کو آن حکیم توسی شهنامه ای سراید
شاید که شاعر ما دیگر بیان ندارد
هرگز نخواب کوروش ای مهرآریایی
بی نام تو وطن نیز نام و نشان ندارد
نظرات شما عزیزان:
علی سلیمی
ساعت10:32---15 دی 1391
عرب در بیابان سوسمار می خورد سگ اصفهانی آب یخ می خورد
اسماعیل
ساعت15:13---25 آذر 1391
در جواب nahal باید بگم که کوروش حدود 1000سال قبل از محمد بود چجوری از به اصطلاح نور اون تجلی یافت؟تو کل تاریخ هیچ پیامبری و زنی و مردی به بزرگی کوروش نیست
فرزاد
ساعت15:57---13 مرداد 1391
درود برشما امیدوارم که از این سروده زیبا خوشتون بیاد.
جهان در سیاهی فرو رفته بود
به بهبود گیتی امیدی نبود
نه شایسته بودی شهنشاه مرد
رسوم نیاکان فراموش کرد
بناکرد معبد به شلاق و زور
نه چون ما برای خداوند نور
پی کار ناخوب دیوان گرفت
خلاف نیاکان به قربان گرفت
نکرده اراده به خوبی مهر
در اویخت با خالق این سپهر
در آواز مردم به جایی رسید
که کس را نبودی به فردا، امید
به درگاه مردوک یزدان پاک
نهادند بابل همه سر به خاک
شده روزمان بدتر از روز پیش
ستمهای شاهست هر روز بیش
خداوند گیتی و هفت آسمان
ز رحمت نظرکرد بر حالشان
برآن شد که مردی بس دادگر
به شاهی گمارد در این بوم وبر
چنین خواست مردوک تا در جهان
به شاهی رسد کوروش مهربان
سراسر زمینهای گوتی وماد
به کوروش شه راست کردار داد
منم کوروش و پادشاه جهان
به شاهی من شادما ن مردمان
منم شاه گیتی شه دادگر
نیاکان من شاه بود و پدر
روان شد سپاهم چو سیلاب و رود
به بابل که در رنج و آزار بود
براین بود مردوک پروردگار
که پیروز گردم در این کارزار
سرانجام بی جنگ و خون ریختن
به بابل درآمد ، سپاهی ز من
رها کردم این سرزمین را زمرگ
هم امید دادم همی ساز وبرگ
به بابل چو وارد شدم بی نبرد
سپاه من آزار مردم نکرد
اراده است اینگونه مردوک را
که دلهای بابل بخواهد مرا
مرا غم فزون آمد از رنجشان
ز شادی ندیدم در آنها نشان
نبونید را مردمان برده بود
به مردم چو بیدادها کرده بود
من این برده داری برانداختم
به کار ستمدیده پرداختم
کسی را نباشد به کس برتری
برابر بود مسگر ولشکری
پرستش به فرمانم آزاد شد
معابد دگر باره آباد شد
به دستور من صلح شد برقرار
که بیزار بودم من از کارزار
به گیتی هر آن کس نشیند به تخت
از او دارد این را نه از کار بخت
میان دو دریا در این سرزمین
خراجم دهد شاه و چادر نشین
ز نو ساختم شهر ویرانه را
سپس خانه دادم به آواره ها
نبونید بس پیکر ایزدان
به این شهر آورده از هر مکان
به جای خودش برده ام هر کدام
که دارند هر یک به جایی مقام
ز درگاه مردوک عمری دراز
بخواهند این ایزدانم به راز
مرا در جهان هدیه آرامش است
به گیتی شکوفایی دانش است
غم مردمم رنج و شادی نکوست
مرا شادی مردمان آرزوست
چو روزی مرا عمر پایان رسید
زمانی که جانم ز تن پر کشید
نه تابوت باید مرا بر بدن
نه با مومیایی کنیدم کفن
که هر بند این پیکرم بعد از این
شود جزئی از خاک ایران زمین
پاسخ:درود بر روح آریاییت بسیار زیباست این شعر تو همین وبلاگ هم هست
yas
ساعت14:43---8 مرداد 1391
سلام عالی بودمن عاشق این شعروکوروش بزرگ هستم به همین خاطراومدم وبتون عالیییییییی عالی بودممنون من یه مطلب دارم به موضوعات وبتون ربطداره خوشحال میشم ازش استفاده کنید
ایامیدانیدحذف بخش هخامنشی ازکتاب درسی تاریخ دانش اموزان به تصویب رسید؟
ابامیدانیدفرزندان مادیگرحتی نام کوروش وداریوش رانخواهندشنید؟
ایامیدانید29اکتبرروزجهانی کوروش کبیراست؟
واین تاریخ فقط درتقویم ایران وجودندارد!!!!!!
واقعاکه تاسف اوره
کیانا
ساعت1:08---15 تير 1391
وای واقعا آفرین به تو پسر ایرانی
مهدی
ساعت14:16---2 تير 1391
1- سرخ و سفیدو سبز است این پرچم کیانی 2 -کورش بزرگ نه کورش کبیر 3- کو ان بزرگ طوسی
پاسخ:درود بر تو . خب عزیز دل مگه من کوروش کبیر نوشتم ؟ این یک . دو خودتم که عربی نوشتی طوسی اشتباه هستش توسی درسته تازه شعرت هم اشتباه نوشتی . ولی از نظر قبلیت ممنونم و کاری که خواستی رو انجام دادم
Nahal
ساعت15:39---28 خرداد 1391
و باز هم متوجه منظور یاشار نشدم !!
پیامبر ما از جنس آسمان بود نه از جنس اعراب وحشی
هر نفر می تواند سلیقه ی خاص خود را داشته باشد ... در ایران کسی می تواند باشد که از مردم انگلیس بد بگوید و اما از مردمان آلمان چندان بد نگوید
و البته ما هم کوروش را ستایش می کنیم ... به عنوان یکی از بهترین ها
اما کوروش هم از نور محمد ( ص ) تجلی یافته
مطلب داستانی بیش نبود و بهتر است بدانید مردانی که در دنیا به پاکی زیستند حتما و حتما در دنیای دیگر با پاک ترین مردان ... با پیامبر اکرم و امی مومنان همنشینند
asal
ساعت16:53---25 خرداد 1391
raha
ساعت2:10---25 خرداد 1391
بهتر نیست تو نوشته هاتون به جای کوروش کبیر بگید کوروش بزرگ..ما ایرانی هستیم و کبیر یک کلمه عربی.....
ممنون از مطالب فوقالعاده جالبتون....
پاسخ:درود ، آره بهتره . از این به بعد به جای کبیر ، بزرگ مینمویسم
یاشار
ساعت19:35---6 خرداد 1391
کوروش نخواب که ملتت در خواب است (اگر ایرانی هستی 100% بخون)
به نام یزدان پاک
روزی کوروش در حال نیایش با خدا گفت: خدایا به عنوان کسی که عمری پر بار داشته و جز خدمت به بشر هیچ نکرده، از تو خواهشی دارم. آیا می توانم آن را بیان کنم؟؟؟
خداوند گفت: بگو ای بزرگوار بنده ی من…
-از تو می خواهم یک روز، فقط یک روز به من فرصت دهی تا ایران امروز را بررسی کنم؛ سوگند می خورم که پس از آن هرگز تمنایی از تو نداشته باشم.
- چرا چنین چیزی را می خواهی؟ به جز این هر چه را بخواهی برآورده می کنم؛ اما این را نخواه.
- خواهش می کنم. آرزو دارم در سرزمین پهناورم گردش کنم و از نتیجه ی سالها نیکی و عدالت گستری لذت ببرم. اگر چنین کنی بسیار سپاسگزار خواهم بود؛ و اگر این چنین هم برایم نکنی باز هم تو را سپاس خواهم گفت.
خداوند یکی از ملائکه ی خود را برای همراهی با کوروش به زمین فرستاد و کوروش را با کالبدی از پاسارگاد بیرون کشید؛ فرشته در کنار کوروش قرار گرفت.
کوروش گفت: عجب! اینجا چقدر مرطوب است!
فرشته تاسف خورد…
- می توانی مرا بین مردم ببری؟ می خواهم بدانم نوادگانم چقدر به یادم هستند؟؟
و فرشته چنین کرد…
کوروش برای این کار شوق و ذوق بسیاری داشت، اما به زودی ناامیدی جای آن را گرفت. به جز عده ای اندک کسی به یاد او نبود. کوروش بسیار غمگین شد، اما با صدایی رسا گفت: اشکالی ندارد؛ خب آنها سرگرم کارهای روزمره ی خود هستند.
فرشته تاسف خورد…
کوروش در راه می شنید که مردم چگونه یکدیگر را صدا میزدند: عبدالله، قاسم، جابر،…
- هرگز پیش از این چنین نام هایی را نشنیده بودم!!!
فرشته گفت: این نام ها عربی است و پس از هجوم اعراب به ایران مرسوم شدند.
- اعراب؟؟؟ آن ها دیگر چگونه موجوداتی هستند؟؟!!
- درست است؛ تو آنها را نمی شناسی. آخر آن موقع که تو بر سرزمین متمدن و پهناور ایران حکومت می کردی و حتی چندین قرن پس از آن، آنها قومی کاملا وحشی بودند.
کوروش بر افروخت…
- یعنی می گویی وحشی ها به میهنم هجوم آورده و آن را تصرف کردند؟! پس پادشاهان این سرزمین چه می کردند؟؟؟!!!!!!
فرشته بسیار تاسف خورد…
سکوت سهمگینی بین آنها حاکم شده بود.
پس از مدتی کوروش گفت: تو می دانی که من جز ایزد یکتا کسی را نمی پرستیدم؛ مردم من اکنون پیرو آیین الهی هستند؟
- در ظاهر بله!
کوروش خوشحال شد… – خدا را سپاس! چه آیینی؟
- اسلام.
- چگونه آیینی است اسلام؟
- آیینی بسیار نیک است.
و کوروش بسیار شاد شد… – خداوندا، تو را بسیار سپاس…
اما بعد از چند ساعت معنی “در ظاهر بله” را فهمید!
- نقشه ی گشایش های ایران را به من نشان می دهی؟ می خواهم بدانم میهنم چقدر گسترده شده است؟
و فرشته چنین کرد…
- همین؟؟؟!!!
کوروش باورش نمی شد، با ناباوری به نقشه می نگریست…
- پس بقیه اش کجاست؟ چرا این سرزمین از غرب و شرق و شمال و جنوب به این اندازه شگرف کوچک شده؟!
و فرشته بسیار تاسف خورد…
- خیلی دلم گرفت هرگز انتظار چنین چیزی را نداشتم. می خواهم سفری کوتاه به آن سوی مرزها داشته باشم و بگویم ایران من چه بوده. شاید این سفر دردم را تسکین دهد.
فرشته چنین کرد…
تازه به مقصد رسیده بودند که با مردی هم کلام شدند. هم نشینی با کوروش به آن مرد لذت بسیار بخشیده بود. پس از چند دقیقه که با هم گرم گرفته بودند، آن مرد از کوروش پرسید: راستی شما اهل کجایید؟
کوروش با لبخندی مغرورانه سرش را بالا گرفت و گفت: ایران!
لبخند مرد ناگهان محو شد و با ترس و عصبانیت گفت: اوه! خدای من! او یک تروریست متحجّر است!!
کوروش از این رفتار بسیار متعجب شد. عکس العمل آن مرد به هیچ وجه آن چیزی نبود که کوروش انتظارش را داشت. قلب کوروش شکست.
به آرامی گفت: – مرا به آرامگاهم برگردان…
فرشته بغض کرده بود و با بغض گفت: اما هنوز خیلی چیزها را نشانت نداده ام! دروغ، وضعیت اقتصادی، فساد، پایمال کردنِ…
کوروش رو به آسمان کرد و با فریادی اشک آلود گفت: خداوندا مرا ببخش که بیهوده بر خواسته ام پافشاری کردم. کاش هم چنان در خواب و بی خبری به سر می بردم…
و این بار دیگر فرشته گریست…
کوروش تو نخواب که ملتت در خواب است آرامــگــه ت غــرقـــه بـه زیـــر آب است
این بـار نـــه بـــیــگــانــه کـه دشــمــن(…) صد ننـگ به ما کـه روح تو بی تاب است
vahid
ساعت17:43---5 خرداد 1391
salam
kheyli bahatoon hal kardam
be ma ham sar bezanid
darya
ساعت11:48---28 ارديبهشت 1391
سلام افشین جان
وب ات خیلی باحال بود خوشم اومد خواهشا میشه بهم بگی این همه مطلب راجع به کوروش کبیر رو از کجاها گیر میاری منم یکی از طرف دارای دو آتیشه کوروشم
راستی اینم یه جمله از کوروش :هروقت خواستی میزان ثروتت را بدانی سکه هایت را نشمار کافیست قطره ای اشک بریزی دست هایی که آن اشک ها را پاک میکنند ثروت تو هستند
موفق باشی
Paeezan
ساعت23:17---24 ارديبهشت 1391
سسسسسسسسلام . ممنون . به منم سر بزنید و نظر بدید ، خوشحال می شم .
foozhan
ساعت8:16---23 ارديبهشت 1391
سلام و بدرود
باز هم تقدير و سپاس كه براي روشنگري ايران و ايراني مينويسي.
گاه گاهي به من هم سري بزن
Paeezan
ساعت12:42---22 ارديبهشت 1391
سلام عالی بوددد واقعا که ما چی بودیم و چی شدیم . جای تاسف داره ...
یه مطلب دیگه اینکه
من شمارو لینک کردم اما لینک اوتوماتیک شما منو لینک نمی کنه !!!!!! اگه میشه پیگیری کنید .
ممنون .
پاسخ:نیازی نیست .
من شما رو لینک کردم
mahyar
ساعت14:58---21 ارديبهشت 1391
وبلاگو که ديدم یاد این جمله افتادم
چه بودیم و چه شديم
mahyar
ساعت14:53---21 ارديبهشت 1391
سلام
میخواستم با شما تبادل لینک کنم ؛ از طریق تبادل اتوماتيک نشد
اگه میشه منو با عنوان link2link لینک کن
خبر بده تا شما رو هم لینک کنم
مرسی
نیما
ساعت14:31---21 ارديبهشت 1391
سلام دوست عزیز
از وبلاگت دیدن کردم،جالب و مفید بود
امیدوارم موفق باشی.
خوشحال میشم به ما هم سر بزنی
zeytoondl.com